كاهذدهى فثار خون، آلوبورينول نقثى ا ضافه ترى در جهت كا هثى فثار خون نداشت (۵٣).
Soletsky و Feig در بيرمنكام، مطالع*اى جهت بررسى اثر اسيد اوريكا در بروز برفثارى خون انجام دادند. ا ين مطا لعه بر روى ٠ ۶ نوجوان ١٧-١١ سا له ى جاق و مبتلا به مرحلهى قبل از برفثارى خون بود ند، انجام شد. اسيد اوريكا در كرو٥هاى آلوبورينول و روبنسيد به طور واضحى كا هثى يافت (به ترتيب
8/٢- و ٢/7- ميلىكرم در ىىليتر)، اما در كروه دارونما كاهش مختصرى (٠/3- ميلى كرم در دمى
ليتر) داشت. همجنين، در كروه داوونما فثار خون سيبستوليك^ به ميزان نا جيزى كا هثى د١شتا، اما تعييرى در فثار خون دياستوليك.، ومانيتورينكة فثار خون ٢۴ ساعته ديده نثد. در مقابل، در كروه تحت درمان با آلوبورينول، فثار خون سيستوليكا به طور متوسط
١0/1- و در كروه بروبنسيد ١0/2- ميلىمتر جيوه تفيير داشت و فثار خون دياستوليك^ نيز در اين ٢ كروه به ترتيب به طور متوسط ٨ و ٨/٨ ميلىمتر جيوه كاهثى يافته بود (۵۴).
با وجود اين كه مطالعهى فوق در ٣ كروه انجام شده و ميزان داروى مصرفى برابر مطالعه ى حاضر بود، اما از نظر تعداد بيماران تحت مطالعه و نتايج حاصل از آن در بايان تثابه زيادى با مطالعهى حاضر داشت؛ اكر جه با وجود مصرف داروى كمتر، متوسط كا هثى اسيد اوريكت در مطالعه ى حاضر 7۴/. ± ٢/٠۵- ميلى كرم در —سىل—ت ر بود، اما ميزان كاهثى فثار خون سيس^—توليك.، و دياستوليكة در كروه معرف كذذدهى آلوبورينول —ه تر—يب ب—ابر با ٨/۶٠ ± ٩/٢٠- و ٧٧/۵ ± ٠ ./۴- ميلىمتر جيوه شده بود.